روزشمار عملیات های دفاع مقدس

نوار زمان هشت سال جنگ تحمیلی

کد خبر : 54273
تاریخ خبر : 1402/10/24-15:52
تاریخ به روز رسانی : 1402/10/24-15:58
تعداد بازدید : 5,822
نسخه قابل چاپ

نگاهی به روند پایان جنگ ایران و عراق

مولف
محمود یزدان فام
مترجم
ندارد
مالک
موسسه مطالعات سیاسی فرهنگی اندیشه ناب
موضوع
بررسی ساختارهای دفاعی
زبان
فارسی
شماره
شماره دوم، سال اول
شابک
ندارد
تاریخ انتشار
۳۰ آبان ۱۳۸۱
محل انتشار
مجله نگین ایران
ناشر
مجله نگین ایران

نگاهی به روند پایان جنگ ایران و عراق
دانلود فایل ضمیمه PDF
مقدمه

تاریخ جنگ های گذشته نشان می دهد که تبلیغات و اقدامات نظامی دو کشور درگیر در جنگ چنان شدید و خصمانه است که گویی پایانی برای آن نیست. عموما، جنگ ها خود را پایان ناپذیر نشان می دهند و اراده زمامداران برای تداوم آنها تا رسیدن به پیروزی نهایی بسیار جدی است. نیروهای درگیر نیز با نفرت و خصومت تمام به دشمن حمله ور می شوند و برای دفاع از وطن و ارزش های آن، جان فشانی می کنند. پایان جنگ بدون رسیدن به اهداف مورد نظر و بدون توسل به قدرت نظامی تصوری دور از ذهن و طرح آن برای فرماندهان چنان ناخوشایند است که به فکر کردن درباره آن تمایل ندارند، اما واقعیت ها با برداشت های دوران جنگ متفاوت است. پدیده های بشری، به ویژه تحولات اجتماعی پایان پذیرند و جنگ ها همیشه زودتر از آنچه تصور می شود، پایان می یابند. اکنون این پرسش ها مطرح است که جنگ ها چگونه پایان می گیرند؟ روند و عوامل مؤثر در پایان جنگ ها کدام است؟ جنگ ایران و عراق چگونه پایان یافت؟

نگاهی به روند پایان جنگ ایران و عراق

محمود یزدان فام (پاورقی 1)

مقدمه

تاریخ جنگ های گذشته نشان می دهد که تبلیغات و اقدامات نظامی دو کشور درگیر در جنگ چنان شدید و خصمانه است که گویی پایانی برای آن نیست. عموما، جنگ ها خود را پایان ناپذیر نشان می دهند و اراده زمامداران برای تداوم آنها تا رسیدن به پیروزی نهایی بسیار جدی است. نیروهای درگیر نیز با نفرت و خصومت تمام به دشمن حمله ور می شوند و برای دفاع از وطن و ارزش های آن، جان فشانی می کنند. پایان جنگ بدون رسیدن به اهداف مورد نظر و بدون توسل به قدرت نظامی تصوری دور از ذهن و طرح آن برای فرماندهان چنان ناخوشایند است که به فکر کردن درباره آن تمایل ندارند، اما واقعیت ها با برداشت های دوران جنگ متفاوت است. پدیده های بشری، به ویژه تحولات اجتماعی پایان پذیرند و جنگ ها همیشه زودتر از آنچه تصور می شود، پایان می یابند. اکنون این پرسش ها مطرح است که جنگ ها چگونه پایان می گیرند؟ روند و عوامل مؤثر در پایان جنگ ها کدام است؟ جنگ ایران و عراق چگونه پایان یافت؟



الف) تمهیدات و چارچوب نظری

درباره این که جنگ ها چه زمانی و چگونه به پایان می رسند، نظرات مختلفی ارائه شده است. فرض بنیادی تمامی آنها این است که در جنگ، رشته منظمی در رفتار دولت ها وجود دارد که تکرارپذیر و قابل مطالعه است؛ بنابراین، علی رغم تفاوت های موجود، می توان اصول مشترک حاکم بر پایان جنگ ها را استخراج کرد و به کار گرفت. هرچند این اصول و الگوها برای سیاستمداران مشکل است و دانشگاهیان در مطالعه جنگ، کم تر از یک رویکرد مطالعاتی واحد بهره می گیرند، اما استخراج نظم موجود در بحران ها، به ویژه جنگ می تواند در پیش بینی روند تحولات و سیاست گذاری برای اجتناب از قرار گرفتن در موقعیت های نامناسب راه گشا باشد. به هر حال، اندیشمندان فرضیه های گوناگونی را برای پایان یافتن جنگ مطرح می کنند. برای نمونه، برنس کارول (پاورقی 2) برای درک زمان پایان جنگ بررسی نه متغیر زیر را لازم می داند: (1)

1) اهداف جنگ؛

2) وضعیت نظامی در زمان اتخاذ تصمیم؛

3) روحیه، خلق و خوی جنگی؛

4) هزینه ها؛

5) آسیب پذیری؛

6) منابع بالقوه برای ادامه جنگ؛

7) اوضاع داخلی؛

8) شرایط خارجی؛ و

9) شرایط قابل دسترسی به صلح.

ریچارد سون معتقد است که کاهش روحیه جنگی در جامعه حالتی مسری دارد. به عبارت دیگر، اگر طرفداران آن با توجه به جمعیت به کم تر از نصف کاهش یابند، جنگ به پایان می رسد. برخی از اندیشمندان بر پایه رفتار عقلانی تصمیم گیران با دو اصل برگشت ناپذیری نتیجه، هزینه و فایده، پایان جنگ را ارزیابی می کنند. بر این اساس، منازعات مسلحانه زمانی به پایان می رسند که تصمیم گیران هر دو طرف به این نتیجه رسیده باشند که با توسل به ابزار نظامی نمی توان نتیجه جنگ (شکست یا پیروزی) را تعیین کرد. هم چنین، آنها معتقدند که بین تلاش و نتیجه ارتباطی منطقی برقرار است و با ارزیابی هزینه های جنگ و دستاوردهای آن می توان پایان آن را تشخیص داد. به عبارت دیگر، در صورتی که دو طرف جنگ امید خود را برای رسیدن به اهداف از طریق به کارگیری ابزارهای نظامی از دست بدهند یا این که تلفات، خسارات و هزینه های جنگ از دستاوردهای متصور یا قابل دسترس آن بیشتر باشد، تلاش برای پایان دادن به جنگ با موفقیت بیشتری روبه رو می شود.(2)

میشل بریچر (پاورقی 3) در بررسی بحران های جهانی از جمله جنگ ها، آنها را به چهار مرحله آغاز، تصاعد، کاهش و اثرات بحران تقسیم و تأثیر ویژگی های چهار متغیر مستقل سیستم، ویژگی های بین بازیگر، بازیگر و وضعیت را بر روی جنگ ارزیابی می کند. در بیان ویژگی های سیستم، به ساختار آن نیز توجه می شود. ساختار نظام بین المللی یا نظام منطقه ای ممکن است به شکل نظام تک قطبی، دو یا چند قطبی منعطف یا متصلب باشد. سطح بحران در سیستم ویژگی دومی است که در آن بررسی می شود، یعنی این که بحران در سیستم مسلط است یا در خرده سیستم ها روی داده است.

قدرت های بزرگ بیشتر برای حفظ سیستم مسلط تلاش می کنند و عموماً، مدعی وجود منافع در خرده سیستم ها هستند و از این نظر، به وقوع بحران در آنها واکنش نشان می دهند. در هر حال، ویژگی های سطح سیستم همانند ساختار آن در تبیین بحران های بین المللی از جمله جنگ میان دولت ها مفیدند.

در بررسی متغیر بین بازیگر، ویژگی های سه پارامتر تطویل منازعه، توانایی یا ظرفیت و فاصله جغرافیایی مدنظر است. کاهش یا افزایش بحران ممکن است متأثر از تطویل منازعه باشد همانند منازعه اعراب و اسرائیل، هند و پاکستان یا در سطح جهانی، منازعه شوروی و امریکا از 1945 تا 1990. تطویل منازعه می تواند با جنگ یا بدون جنگ باشد. ظرفیت یا توانایی دومین پارامتر در بررسی متغیر بین بازیگر است که در تجزیه و تحلیل جنگ ها و پایان آنها تأثیر دارد. ظرفیت ویژگی ها و توانایی دو طرف را از نظر دیپلماتیک، منابع اقتصادی و نظامی، ارزیابی می کند و نشان می دهد که تعاملات هر یک از آنها با دیگر کشورها که مشخصاً در رفتارشان در منازعه تأثیر دارد، چگونه و در چه سطحی است. بین رفتار دولت ها و توانایی آنها در زمینه های مزبور رابطه مستقیم و مؤثری وجود دارد. پارامتر پایانی، فاصله جغرافیایی بین دو طرف منازعه است. در واقع، این احتمال وجود دارد که آنها در یک خرده سیستم بوده یا از یکدیگر فاصله داشته باشند؛ موضوعی که در رفتار، میزان خشونت و ابزارهای به کار گرفته شده تأثیر دارد.

ویژگی های خود بازیگران جنگ سومین متغیر مستقل است. دولت ها در دوره های مختلف زمانی شکل گرفته اند و عمر و تجربه هایشان با یکدیگر متفاوت است. شکل گیری دولت و تجربه سازمان ها و زمامداران در تعامل با دیگر دولت ها و اداره امور جامعه در داخل در رفتار آنها در جنگ قابل مشاهده است؛ ویژگی ای که از آن با نام عمر دولت ها یاد می کنند. ویژگی نظام سیاسی از نظر نوع مدت حکومت نیز به همین گونه است. از نظر نوع، دولت ها طیفی از حکومت های دموکراتیک، نظامی و اقتدارگرا را دربرمی گیرند. البته، مدت زمان پایداری آنها نیز در رفتارشان مؤثر است. گاهی عمر دولت ها کم تر از یک سال است و آنها به سرعت تغییر می کنند و گاهی عمری طولانی دارند. شناخت نوع حکومت و این تغییرات می تواند برای درک و پیش بینی رفتار دولت ها راهنمای خوبی باشد. وسعت قلمرو سرزمینی کشورها یکی از مبانی رفتاری دولت ها در جنگ است. وسعت زیاد سرزمینی به معنای داشتن مرزهای گسترده و در نتیجه رویارویی کشور با دولت های متعدد می باشد؛ موضوعی که طبیعتا، بحران های بیشتری را نیز در پی دارد. بی ثباتی داخلی، آخرین ویژگی متغیر سوم است که در ابعاد گوناگون بی ثباتی اقتصادی و سیاسی بروز می کند.

ویژگی های وضعیتی چهارمین متغیر مستقل است که نخست به شکل یک جرقه عمل می کنند؛ جرقه بحرانی که می تواند سیاسی، اقتصادی، خشونت آمیز و صلح آمیز در قالب یک واقعه، عمل یا تغییر محیطی باشد. پاسخی که به این جرقه از سوی کشور مقابل داده می شود. نیز می تواند در اشکال گوناگون باشد.

شمار بازیگران یک بحران اولین پارامتر در بررسی ویژگی های وضعیتی است. افزایش شمار بازیگران در عین افزایش فشارها امکان توافق را کاهش می دهد. برآیند فشار بازیگران می تواند در روشن شدن روند جنگ، کاهش یا افزایش بحران مفید باشد. هم چنین، بحران های بین المللی تحت تأثیر ویژگی نامتجانس طرف های درگیر از نظر توان نظامی، رژیم سیاسی، توسعه اقتصادی و فرهنگی قرار دارند. مانند امریکا و ویتنام و شوروی و افغانستان. عدم تجانس موجب تلاش کشورها برای پیوند زدن مباحث جدید به اختلافات گذشته و در نتیجه، گسترش دامنه اختلافات و طولانی شدن روند پایان جنگ می شود. اهمیت ژئواستراتژیک با توجه به منابع طبیعی، به موقعیت بحران بین المللی، فاصله از مراکز عمده قدرت و غیره اشاره می کند. منابع نفتی و معادن اورانیوم نمونه های برجسته این اهمیت ژئواستراتژیک اند. میزان دخالت قدرت های بزرگ مؤلفه دیگر این متغیر است که می توان آن را از نظر حجم و تأثیرگذاری بررسی کرد. این مداخله ممکن است به شکل کمک های سیاسی، اقتصادی و نظامی برای یکی از دو طرف بروز کند یا به مداخله نظامی منجر شود. هم چنین، در منازعات منطقه ای در صورت رقابت شدید، می تواند به تداوم منازعه و در صورت هماهنگی، به پایان آن کمک کند. مداخله سازمان های بین المللی جنبه تخصصی قوی تری داشته و از مشروعیت بیشتری برخوردار است هرچند بازتابی از ساختار سازمان نیز می باشد. موضوعات، هفتمین مؤلفه مؤثر در تشریح متغیر وضعیت است که می تواند نظامی، سیاسی، اقتصادی یا فرهنگی یا ترکیبی از آنها باشد. موضوعات بحران نشان دهنده حوزه اختلافات و اهداف هر یک از دو طرف است. با توجه به میزان تأثیرگذاری هر یک از این موضوعات برای کشور رقیب و سیستم بین المللی، موضوعات نظامی و امنیتی نسبت به انواع دیگر اهمیت بیشتری دارند. در موارد چند موضوعی، به دلیل تأثیرگذاری بیشتر، مداخله قدرت های بزرگ افزون تر و پایان بحران با پیچیدگی بیشتری روبه روست. شیوه های مدیریت بحران مولفه دیگری در تشریح چگونگی پایان جنگ است. این شیوه ها از، مذاکره، میانجیگری، داوری و رسیدگی قضایی در شیوه های صلح آمیز گرفته تا فشارهای غیرنظامی، اقدامات نظامی غیر خشونت آمیز و در نهایت، اعمال زور مستقیم و غیرمستقیم در شیوه های سیاسی - نظامی را شامل می شوند. ادامه راه حل های مناسب و ایجاد اعتماد برای دو طرف درگیر می تواند در پایان دادن به بحران مؤثر باشند. میزان خشونت به منزله یکی دیگر از مؤلفه های بحث سطوح مختلفی دارد. از نظر درجه، بحران از عدم خشونت تا برخورد جزیی، خشونت بدون تلفات یا با تلفات کم گرفته تا برخورد جدی به صورت یک جنگ کوتاه مدت و جنگ تمام عیار را در برمی گیرد. بالاخره، برونداد آخرین ویژگی متغیر موقعیت بحران است که ازنظر شکل و ماهیت، تأثیر متغیرهای درونی را بر چگونگی بحران نشان می دهد. اثرات دو جانبه بحران نیز به این بستگی دارد که جنگ با کدام یک از سه گزینه شکست، پیروزی و سازش پایان یابد.(3)



نمودار شماره 1: مدل کاهش بحران

نمودار

میشل بریچر پس از تشریح متغیرهای بحران بین المللی به سراغ چگونگی رفتار دولت ها در بحران می رود و می کوشد روند آن را با ارائه مدلی مشخص کند. بحران بین المللی موضوعی انتزاعی نیست. رفتار دولت ها در بحران ها از تصمیم هایی ناشی می شود که زمامداران هر یک از کشورها با توجه به تصورشان از فرصت و تهدید اتخاذ می کنند. در واقع، این تصمیم دولتمردان است که به آغاز بحران، تشدید و پایان آن می انجامد. برای نمونه، ممکن است دولت الف با صدور اعلامیه یا انجام اقدامی سیاسی، اقتصادی و نظامی، تصور تهدید را میان تصمیم گیرندگان دولت ب و احتمالاً کشورهای دیگر پدید آورد و در نتیجه، بحرانی بین المللی آغاز شود. در این صورت، ممکن است دولت یا دولت های مقابل به خواسته یا اقدام دولت الف تن دهند. در چنین حالتی، بحران در همان آغاز با پیروزی کشور الف و شکست کشور ب پایان می گیرد، اما بیشتر اوقات، کشور ب با یک اقدام یا اقداماتی به مقابله با کشور الف می پردازد که در این صورت، بحران ادامه می یابد و به شکل فزاینده ای اوج می گیرد. در این وضعیت، باید به هر دو سطح بین المللی و بازیگران توجه شود، به ویژه فرآیند تصمیم گیری در دولت های ملی می تواند به درک بیشتر موضوع کمک کند.

پیوندهای علی و توالی زمانی می توانند با یکدیگر جمع شوند. اقدام آغازین، واقعه یا تغییر محیطی در زمان یک اتفاق می افتد. این موضوع از آن نظر که درک تصمیم گیرندگان را نسبت به تهدید ارزش، فشار زمانی و احتمال جنگ تغییر می دهد، پیش زمینه بحران در سیاست خارجی به حساب می آید. این درک از تهدید و فشارهای بعدی آن در زمان دو عمومی می شود. تصمیم گیرندگان با اتخاذ استراتژی هایی به موضوع تهدید پاسخ می دهند تا بتوانند ارزش های خود را در قبال تهدید حفظ کنند. هر اقدامی که برای مقابله با تهدید صورت می گیرد، در زمان سه است. به عبارت دیگر، اطلاعات دریافت شده در مجامع تصمیم گیری، بررسی و پس از انجام مشورت های لازم، گزینه مناسب از میان شقوق مختلف انتخاب می شود البته باید یادآور شد که این انتخاب در زمان چهار صورت می گیرد.(4) بریچر این مدل را برای هر سه دوره پیش از بحران، حین بحران و پایان بحران در نظر گرفته و بدین ترتیب، روند رفتار دولت ها را بررسی می کند(5)



ب) پایان جنگ ایران و عراق: مطالعه موردی

ایده پایان جنگ در جنگ هشت ساله از سوی ایران در مقاطع مختلف به اشکال گوناگونی مطرح بود، اما بجز مورد سال 1367 منجر به قطع مخاصمه نشد. بررسی همه متغیرهای مطرح شده در مدل بریچر در این نوشته میسر نیست، اما سعی می شود، متغیرهای مؤثر در سال 1367 که به پایان یافتن جنگ منجر شدند، مورد ارزیابی قرار گیرند.



ریشه های پایان

نخستین تغییرات محیطی که به پایان جنگ در سال 1367 منجر شد، در صحنه های نبرد روی داد. در دوره اشغال، اجماع نسبتاً کاملی در جمهوری اسلامی ایران برای بیرون کردن متجاوز از سرزمین های اشغالی وجود داشت، اما پس از فتح خرمشهر، این اجماع نظر کاهش یافت و راه های مختلفی برای پایان جنگ مطرح شد. برخی بر پایان جنگ و انجام مذاکرات سیاسی معتقد بودند، اما گروه دیگری پایان جنگ و انجام مذاکرات سیاسی موفق را به کسب پیروزی و حفظ برتری نظامی منوط می دانستند و معتقد بودند در غیر این صورت، رژیم عراق نه تنها از 20% اراضی باقی مانده در اشغال خود خارج نمی شود، بلکه در صورت فراهم آمدن شرایط مساعد، مجدداً به ایران حمله می کند؛ بنابراین، تنبیه متجاوز تنها راهی است که هم ماشین نظامی عراق را در هم می شکند و هم، مایه عبرت متجاوزان احتمالی می شود. بر این اساس، عملیات رمضان در شرق بصره آغاز شد، اما به دلیل عدم تحقق هدف های موردنظر، طرفداران این نگرش سلسله عملیات ها'>عملیات های جدیدی را برای اعمال فشار نظامی به دشمن طراحی و اجرا کردند.(6) هر چند این نوع عملیات ها'>عملیات ها، به ویژه خیبر و بدر ابتکار عمل را نزد ایران حفظ کرد، اما تا فتح فاو نتایجی در پی نداشت و برتری تعیین کننده ای را نصیب ایران نکرد. اجرای عملیات والفجر 8 و تصرف شبه جزیره فاو تغییر محسوسی در نگرش کشورهای خارجی و دو طرف جنگ پدید آورد، اما به معنای توافق با ایران نبود و آنها حاضر نبودند به دنبال این پیروزی، به نظرات ایران تن دهند. از نظر کلاسیک، نیروی زمینی و هوایی عراق بر ایران برتری داشت و توان آن بیش از دو برابر ایران بود.(7) با این حال، در جمهوری اسلامی ایران، مسئولان جنگ در سایه این موفقیت در صدد برآمدند تا با هماهنگی وسیع و همه جانبه نیروها و امکانات کشور، عملیات گسترده ای را به اجرا درآورند که کار جنگ را یکسره کند. از این رو، سال 1365 سال سرنوشت ساز نامیده شد. در عمل، پایان پیروزمندانه جنگ به پشتوانه عظیم اقتصادی، بسیج میلیونی نیرو و تأمین سلاح ها و تجهیزات گسترده نیاز داشت؛ امری که از عهده ایران خارج بود.(8)

تأثیر دیگر فتح فاو ایجاد زمینه برای انجام مذاکرات سیاسی بود. امریکا از کانال های دیپلماتیک در صدد بازسازی روابط با جمهوری اسلامی ایران برآمد و در سطح منطقه ای، دست به تحرکات دیپلماتیک و به صورت محدود، نظامی زد. در سطح بین المللی نیز کوشید تا با هماهنگی شوروی خط مشی جدیدی را در برابر جنگ ایران و عراق اتخاذ کند. شولتز، وزیر خارجه وقت امریکا، اعلام کرد: <میان دو ابرقدرت برای پایان دادن به جنگ ایران و عراق ابتکار تازه ای در جریان است و واشنگتن و مسکو به این توافق رسیده اند که پایان جنگ به نفع امریکا و شوروی است>.(9)

در این دوره زمانی، جمهوری اسلامی ایران با وجود ضعف توان اقتصادی و پشتیبانی تسلیحاتی نیروهای مسلح، به دلیل روحیه انقلابی، پیروزی های به دست آمده، بی اعتمادی شدید به مجامع بین المللی و ابرقدرت ها و رژیم عراق، تعقیب و تنبیه متجاوز را با توسل به نیروهای نظامی مناسب ترین گزینه برای دفع تجاوز، حفظ استقلال و رسیدن به خواسته های خود می دانست و به پیروزی نظامی امیدوار بود. البته، نه به طور کامل و نه با اجماع دوره اشغال؛ بنابراین، آن را با تلاش های سیاسی همراه کرد. واکنش هایی که نسبت به این تصمیم نشان داده شد در عین تفاوت، از این اصل واحد تبعیت می کردند که در صورت پیروزی نظامی ایران بر عراق، تعادل قدرت منطقه ای بار دیگر همانند پیروزی انقلاب اسلامی به ضرر منافع قدرت های بزرگ و کشورهای محافظه کار منطقه به خطر می افتد. امریکا به دلیل گرفتاری در لبنان و امید به راه حل های سیاسی، یک دیپلماسی پنهان را به عنوان گزینه نخست برای برقراری روابط با ایران انتخاب کرد که موفقیتی در پی نداشت. واکنش عراق به این تغییر محیطی بیشتر در راستای تقویت توان ساختاری نیروهای مسلح و تغییر استراتژی نظامی از پدافند به دفاع متحرک بود. هرچند عراق در فاو شکست سختی را متحمل شد، اما هم چنان به راه حل نظامی برای توقف حملات ایران و جلوگیری از شکست امیدوار بود و حتی با استراتژی دفاع متحرک در صدد بود تا به نیروهای نظامی و حامیان منطقه ای خود روحیه دهد و از آنها، برای حفظ موازنه سیاسی در جنگ بهره برداری کند.(10) برآیند انتخاب این گزینه ها تداوم رویارویی و تلاش برای پیدا کردن راه برون رفت در راستای غلبه بر دشمن و پایان دادن به جنگ بود.



عملیات کربلای 5: آغازی برای پایان

اقدامات نظامی عراق در صحنه نبرد زمینی بعد از آغاز جنگ و دوران اشغال برای نخستین بار حالت تهاجمی به خود گرفت و جبهه خودی را که تجربه چندانی در پدافند نداشت، تحت فشار قرار داد. جنگ شهرها در سطح گسترده، حمله به مراکز اقتصادی، صنعتی و نفتی فشار فوق العاده ای را بر کشور وارد آورد. اعلان سال سرنوشت ساز به منظور تهییج و ترغیب مردم برای اعزام به جبهه ها، تحمل فشارهای ناشی از جنگ شهرها و کمبودهای اقتصادی متأثر از آن، جملگی نوید پیروزی در آینده نزدیک - البته، به شرط اقدامی اساسی - بود. برخی از مشکلا ت ناشی از جنگ فرسایشی با روحیه و نشاط سال سرنوشت ساز رنگ می باخت و تحرک برای تدارک نیروی انسانی عملیات سرنوشت ساز با نوید پیروزی در کوتاه مدت گره خورده بود. نوحه <تا کربلا یک یا حسین دیگر> که در همین سال خوانده شد، نمادی از اوضاع سال 1365 است. در این شرایط، هدف جمهوری اسلامی ایران وارد کردن ضربه قاطع بر دشمن بود تا بدین ترتیب، آن را به قبول نظرات خود وادار کند و در صورت مذاکره، بتواند از اهرم به دست آمده برای تحقق اهداف خود استفاده کند.

تصویر

عملیات کربلای 5 درست، بلافاصله بعد از عدم موفقیت عملیات کربلای 4 در دستور کار سپاه پاسداران قرار گرفت تا فرماندهان از توان انباشت شده در جبهه شلمچه برای دستیابی به دروازه بصره به منزله یک هدف استراتژیک بهره برداری کنند و بدین ترتیب، پیامدهای سوء عدم موفقیت عملیات کربلای 4 را برطرف و حتی آن را به پیروزی سرنوشت ساز تبدیل نمایند. عراق که از پیروزی مغرور بود، در سایه سرعت و تاکتیک به کار گرفته شده، غافلگیر شد. هنگامی که یکی از مستحکم ترین و مطمئن ترین خطوط دفاعی جهان در شرق بصره فرو ریخت، عراق با تمام توان در صدد مقابله و متوقف کردن نیروهای ایرانی برآمد. بدین ترتیب، شرق بصره صحنه رویارویی تمام عیار نیروهای مسلح دو کشور شد. هر دو کشور بیشترین توان نظامی خود را در این منطقه به کار گرفتند. در دی ماه 1365، ایران حدود دویست هزار نفر را به جبهه جنوب اعزام کرد. البته، نیروهای عراقی مستقر در منطقه بیش از این تعداد بودند،(11) هرچند برخی از منابع، استعداد قوای عراقی را دو برابر قوای ایران ارزیابی کرده اند.(12) پیشروی نیروهای پیاده ایران در صورتی که به ادوات زرهی و بالگرد مجهز می شدند تا دروازه بصره مسلم به نظر می رسید. در مقابل، واگذاری این منطقه به معنای تسلیم عراق و تحقق خواسته های جمهوری اسلامی ایران در جنگ بود؛ بنابراین، عراق پذیرفت که برای سد کردن حرکت رزمندگان ایرانی بهای سنگینی بپردازد و با گسیل انبوه نیروهای خود به منطقه کم وسعتی، در زیر آتش شدید و مؤثر نیروی ایرانی ایستادگی کند.(13) هر دو طرف در صدد احضار و اعزام نیروهای بیشتر به جب هه نبرد برآمدند. عراق تقریباً از تمام توان هوایی خود برای حمله به مواضع نظامی، مناطق مسکونی و صنعتی و تجاری بهره گرفت. در این عملیات که بیست روز به طول انجامید، نیروهای مسلح هر دو طرف به شدت آسیب دیدند و تلفات زیادی برجای ماند.(14) این عملیات با هر معیاری که در نظر گرفته شود، در عین کوچک بودن زمین منطقه و خونین بودن، در روند جنگ مؤثر بود. در این عملیات، ارتش عراق به میزان پنجاه درصد آسیب دید و بصره در معرض تهدید جدی قرار گرفت. البته، این عملیات دو نتیجه دیگر را نیز در پی داشت نخست این که، بار دیگر به دنیا نشان داد که اگر حمایت خود را از عراق افزایش ندهند، این کشور طرف مغلوب جنگ خواهد بود. دوم آن که به دنیا تفهیم کرد که نمی توان خواسته های ایران را به طور صد در صد نادیده گرفت.(15) در همین حال، برای ایران نیز مشخص شد که احتمالا تعیین سرنوشت جنگ با اجرای عملیاتی هر چند گسترده و پر تلفات میسر نیست و نمی توان برای جنگ تمام عیار و شش ساله با توسل به ابزارهای نظامی آزموده شده، در یک سال آن هم، با پیروزی تعیین تکلیف کرد، به ویژه در شرایطی که با تمام قدرت های بزرگ منطقه ای و جهانی در تخاصم است و صرفاً می خواهد بر توان داخلی تکیه کند.

در مجموع ، انجام عملیات کربلای 5 و تهدید بصره و تلفات ناشی از آن، این پیام را برای همه طرف های درگیر در جنگ صادر کرد که جنگ از روند مورد نظر خارج شده است و نتایج آن مطلوب نیست. در نتیجه، باید برای رسیدن به هدف، نگرش ها، روش ها و استراتژی ها را تغییر داد.



ایران: تغییر استراتژی عملیاتی

پس از پایان عملیات کربلای 5، جمهوری اسلامی ایران در عملیات متوسط کربلای 8 بار دیگر، خطوط دفاعی عراق را در شرق بصره در هم شکست و کوشید مواضع به دست آمده در کربلای 5 را در غرب کانال ماهی ترمیم و تکمیل کند که از آن با نام آخرین حضور در جنوب یاد می شود. آنچه در این دوره روشن بود آن که، جمهوری اسلامی ایران باید تصمیمات اساسی و دشواری را اتخاذ کند. سال سرنوشت ساز پس از یک سال تبلیغات گسترده پایان یافت. مسئولان نظام درباره این که باید اقدام بعدی آنها چه باشد با مشکلات فزاینده ای روبه رو بودند. آنها استراتژی جنگ را بر بسیج مردمی و شور و احساسات انقلابی بنیان نهاده بودند، اما با پایان سال سرنوشت ساز و بسیج گسترده نیروها به صورت کامل به هدف مورد نظر دست نیافتند و در حالی که برای تحقق هدف خود به نیروی بیشتری نیازمند بودند، پشتیبانی ها در یک روند رو به کاهش قرار داشت هرچند مسئولان جنگ تلاش کردند با بهره برداری از حضور نظامی امریکا نیروهای مردمی را به سوی جبهه ها گسیل دارند، اما موفقیت آنها به حدی نبود که نیروهای مزبور بتوانند اقدام گسترده تری را نسبت به عملیات قبلی انجام دهند. این موضوع همراه با دیگر اثرات عملیات کربلای 5 نگرش و استراتژی را در دو سطح نظامی و سیاسی تغییر داد.

گزینه انتخابی مسئولان جنگ در صحنه نبرد تغییر استراتژی عملیاتی از جبهه جنوب به جبهه شمال بود. در این مرحله، جبهه جنوب به نوعی با بن بست روبه رو شد و انجام عملیات در آن جا به دلیل هوشیاری و حساسیت خاص دشمن و عدم تناسب توان نظامی ایران با شرایط جبهه جنوب و ماشین نظامی عراق، ناممکن شد و به نوعی، به بن بست رسید. تغییر استراتژی عملیاتی سپاه از جبهه جنوب به شمال، راه برون رفت از این بن بست بود. آنها با تمام توان برای شکست دشمن در جبهه جدید و کسب فرصت برای دستگاه دیپلماسی کشور در راستای حل سیاسی مسئله جنگ کوشیدند. نیروهای ایرانی عملیات کربلای 10 و فتح 5 را در جبهه شمال به اجرا درآوردند و در جبهه جنوب، مترصد فرصت باقی ماندند تا در صورت فراهم آمدن شرایط لازم برای اجرای عملیات موفقیت آمیز، به انجام حمله اقدام کنند. فرمانده کل سپاه درباره تغییر استراتژی عملیات با بیان این که ما در جنوب فاقد ابتکارعمل هستیم، تأکید کرد: <دیگر از این به بعد جایی نمی رویم که نشود موفق شد. ما دیگر جایی که موفق نباشد، عمل نمی کنیم. ما دنبال موفقیت می گردیم>.(16) قرارگاه رمضان که از سال 1364 در ارتباط با گروه های کرد معارض فعال بود، در شمال عراق وضعیّتی به وجود آورده بود که امکان گشودن جبهه جدید در مقابل ا رتش عراق و آغاز شکل جدیدی از جنگ فراهم شده بود.(17) به عبارت دیگر، هرچند جبهه شمال اهمیت استراتژیک جبهه جنوب را نداشت، اما به دلیل فراهم بودن شرایط برای انجام موفق عملیات، بر جبهه جنوب برتری داشت. در این دوره، فرمانده هان جنگ به موفقیت عملیات بیشتر از هدف نظامی آن اهمیت می دادند؛ موضوعی که با توان نظامی آنها و وضعیت جبهه های جنگ هماهنگی بیشتری داشت.

در حوزه سیاسی، جنگ در دوره فترت بود. استراتژی نظامی ایران که پیش از فتح فاو جنگ تا پیروزی تعیین کننده برای دستیابی به صلح بود با وجود موفقیت گسترده عملیات والفجر 8 محقق نشد. آقای هاشمی رفسنجانی، فرمانده عالی جنگ، پیش از عملیات، خطاب به فرمانده لشکر 25 اظهار کرد: <شما فاو را بگیرید، بروید کنار، ما جنگ را با پیروزی تمام می کنیم>.(18) اما چنین نشد و اجرای عملیات جدید نیز به دلیل شکست یکی از محکم ترین خطوط دفاعی جهان و معروف ترین خط دفاعی عراق بیش از آن چه که به تسلیم دشمن و حامیان آن در مقابل خواسته های جمهوری اسلامی منجر شود، خطر انقلاب اسلامی و توان نظامی آن را نشان داد و موجب وحشت آنها و در نتیجه، هماهنگی بیشتر برای مقابله با این کشور شد. ایالات متحده امریکا، نه تنها خواسته های ایران را نپذیرفت، بلکه با مشاهده احتمال سرنگون شدن رژیم عراق و پیروزی جمهوری اسلامی ایران به طور مستقیم وارد صحنه شد. البته، باید یادآوری کرد که در این دوره، نافرجام ماندن تلاش مک فارلین برای برقراری رابطه با جمهوری اسلامی ایران دورنمای موفقیت سیاسی این کشور را تیره و تار کرده بود. در حالی که جمهوری اسلامی ایران به دلیل اوضاع جبهه ها به تلاش های سیاسی نیاز داشت، کانال های دیپلماتیک تا حدی مسدود بودند و طرفداران راه حل سیاسی پایان جنگ علی رغم این که به لحاظ نظری در وضعیت مناسبی قرار داشتند، در عمل، بر محدودیت های آنها افزوده شده بود و مقامات ارشد جنگ در یک وضعیت ناسازگاری قرار گرفته بودند. جمهوری اسلامی ایران با وجود این که در میدان جنگ با محدودیت های شدید نظامی روبه رو بود و در نتیجه، استراتژی عملیاتی آن تغییر کرده و به لحاظ نظری به موضوع پایان جنگ با استفاده از راه حل های سیاسی فکر می کرد، در عمل، به یک سلسله رویارویی با کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس و قدرت های بزرگ شرق و غرب کشانده شد؛ موضوعی که توان نظامی و سیاسی ایران را بیش از پیش تضعیف کرد. در چنین وضعیتی، شرایط دسترسی به صلح هم از نظر سیاسی و هم از نظر نظامی با مشکلات بزرگی روبه رو بود. بدین ترتیب، مخالفان ایران به مرور ابتکار عمل را برای پایان دادن به جنگ در دست گرفتند.



عراق: بین المللی کردن جنگ و پیامدهای آن

از همان آغاز جنگ، مبانی و زیرساخت های متفاوت قدرت ایران و عراق، زمامداران بغداد را متوجه این موضوع کرده بود که بدون برخورداری از حمایت کشورهای دیگر نمی توانند ایران را وادار به قبول خواسته های خود کنند یا طرف پیروز جنگ باشند. آنها این ضرورت را با شکست در فاو و در هم ریخته شدن خطوط دفاعی بصره در منطقه شلمچه با تمام وجود لمس کردند و در نتیجه، دریافتند که نمی توان به جنگ فرسایشی بین دو کشور چندان اعتماد کرد و باید با حضور مستقیم قدرت های دیگر جنگ را بین المللی کرد. درک آنها از این موضوع، به ویژه با شکست استراتژی دفاع متحرک بیش از پیش عمیق تر شد. در نتیجه، در پی عملیات کربلای 5، اقدامات عملی خود را با حملات گسترده به نفتکش ها و مراکز نفتی در خلیج فارس و مناطق مسکونی در شهرها آغاز کردند.

آمار حملات عراق به شهرها در طول جنگ به شیوه بررسی کمی نیز پیام روشنی از اهمیت عملیات کربلای 5 و واکنش شدید بغداد نسبت به آن است. حملات هوایی عراق به شهرها از اول جنگ تا بهمن ماه سال 1363 کم دامنه و محدود بود، اما از این ماه به بعد، دو تغییر اساسی در آن رخ داد. نخست، دامنه نوسانات در توزیع حملات در ماه های مختلف سال بیشتر شد. دوم، شدت و تعداد حملات در هر ماه افزایش می یافت، به طوری که حداکثر حملات ممکن در یک ماه به بهمن ماه سال 1365 (زمان اجرای عملیات کربلای 5) مربوط می شود که تعداد آن بالغ بر 349 بار بود. اسفند ماه سال 1366 نیز با 271 مرتبه تهاجم، در مرتبه دوم قرار دارد که از نظر زمانی با عملیات ها'>عملیات های بیت المقدس 3 در ماووت و والفجر 10، آخرین عملیات بزرگ ایران در مرحله تعقیب و تنبیه متجاوز، مصادف است.19 در طول بهمن ماه، در اثر حملات هوایی عراق به شهرهای ایران 1800 نفر کشته و 6200 نفر زخمی به طور متوسط، روزانه 202 کشته و 644 نفر مجروح شدند.(20) ایران توان انجام حملات تلافی جویانه هوایی را نداشت و به شکل محدود با موشک های کرم ابریشم و گلوله باران توپخانه ای به عراق پاسخ می داد.

تشدید و گسترش حملات هوایی به هدف های دریایی در خلیج فارس دومین و مهم ترین اقدام عراق در بین المللی کردن جنگ بود. حملات این کشور به شهرها و اهداف دریایی، به ویژه در سال های پایانی جنگ با استفاده از پیشرفته ترین هواپیماهای ساخت شوروی و فرانسه صورت می گرفت و نسبت به ایران در وضعیت به مراتب برتری قرار داشت. در نتیجه، با آغاز حملات زمینی ایران و شکست در جبهه های نبرد به سرعت به نیروی هوایی متوسل شد و به جنگ نفتکش ها و شهرها دامن زد. گسترش دامنه حملات هوایی عراق در دریا و اجرای سیاست مقابله به مثل از سوی جمهوری اسلامی ایران پیدایش مقطع جدیدی از جنگ را موجب شد که در پایان یافتن آن، نقش بسیار مؤثری را ایفا کرد. آنتونی کردزمن درباره آغاز حملات می نویسد:

<عراق از اول تا پانزدهم ژانویه 1987 (11 تا 25 دی 1365) پنج حمله علیه کشتی ها انجام داد، در حالی که ایران هیچ حمله ای در این مدت نداشت. عراق سی بار به مراکز غیر نظامی و اقتصادی و ایران سه بار حمله کرد. عراق از 25 دی تا 10 بهمن ماه، دوبار کشتی ها را هدف قرار داد، در حالی که ایران اقدام به حمله نکرد. در همین زمان، عراق هجده حمله به مراکز نظامی و اقتصادی و ایران پانزده حمله که سه حمله با موشک اسکاد بود، انجام داد. عراق از 12 تا 26 بهمن ماه، چهار بار به کشتی های ایرانی حمله کرد و ایران هیچ حمله ای نداشت. در این مدت، عراق 27 مرکز غیر نظامی و ایران پنج مرکز اقتصادی را هدف حمله قرار داد که هر پنج حمله ایران با موشک های اسکاد بود>.(21)

در سال 1366، ایران در سیاست خود تجدید نظر کرد و در مقابل حملات هوایی عراق به نفتکش ها و مراکز صدور نفت، حملات گسترده ای را علیه کشتی های حامیان بغداد تدارک دید. البته، باید یادآور شد که در این حملات، ایران به دلیل محدودیت نیروی هوایی بر حملات دریایی با استفاده از قایق های تندرو، ناوچه ها، مین های دریایی متکی بود و بعدها، از موشک های ساحل به دریای کرم ابریشم نیز استفاده کرد. کشیده شدن شعله های جنگ به خلیج فارس با دعوت کویت از قدرت های بزرگ برای اسکورت نفتکش ها، حمله عراق به ناوچه امریکایی استارک، افزایش حضور نظامی دولت های مداخله جوی فرامنطقه ای و رویارویی نظامی ایران و امریکا موجب اعمال و تشدید فشارهای همه جانبه علیه جمهوری اسلامی ایران شد.

قایق



خلیج فارس: رویارویی نهایی

تحولات خلیج فارس در پایان یافتن جنگ ایران و عراق نقش مؤثری داشت. گسترش جنگ به خلیج فارس جریان نفت را به کشورهای صنعتی با خطر روبه رو می کرد؛ کشورهایی که به دلیل وابستگی بالایشان به صدور نفت از این منطقه واکنش قابل پیش بینی داشتند. عراق مطمئن بود که به تنهایی توان تحمل جنگ فرسایشی را ندارد و در صورت گسترش جنگ، قطعاً کشورهای مداخله جو به نفع این کشور وارد عمل خواهند شد. مقامات بغداد به این نتیجه رسیده بودند که نظام بین المللی در صورتی به طور مستقیم وارد عمل خواهد شد که جنگ از حالت دوجانبه ای خارج شود. آنها حمایت منطقه ای، دست کم سکوت جهانی و تجهیزات ضروری برای حمله به خطوط کشتیرانی را در اختیار داشتند. در سال پایانی جنگ، حملات عراق چنان گسترش یافت که جزیره لارک در تنگه هرمز نیز در امان نماند.(22) حمله این کشور به ناوچه امریکایی استارک حضور نظامی امریکا را در خلیج فارس در راستای منافع عراق تشدید کرد و ریگان بیش از آن که به دنبال تنبیه عامل حمله باشد ایران را به علت تداوم جنگ، عامل کشته شدن 37 ملوان امریکایی اعلام کرد.(23)

واکنش جمهوری اسلامی ایران در مقابل سیاست عراق در بین المللی کردن جنگ در قالب سیاست مقابله به مثل بود. اقدامات عراق با حمله به کشتی های دولت های حامی این کشور، به ویژه کویت و عربستان تلافی می شد، با این حال، مقامات تهران متوجه اثرات متعارض آن بودند. عدم اجرای سیاست مقابله به مثل به معنای ضعف ایران تلقی می شد و آسیب پذیری این کشور را افزایش می داد و انجام اقدامات تلافی جویانه نیز موجب نزدیکی بیشتر دولت های مزبور به عراق و دعوت از غرب برای حضور در منطقه شد؛ موضوعاتی که با منافع و سیاست های جمهوری اسلامی ایران در تعارض بود و موجب تقویت عراق می شد. با وجود این، عملاً روند تحولات در جهتی بود که به افزایش تنش در خلیج فارس و حضور گسترده تر نیروهای نظامی غرب در منطقه انجامید. برای مقابله با تهدیدات جدید در خلیج فارس، جمهوری اسلامی در رویکرد نظامی انتخابی نیازمند تجهیزات، نیروی انسانی و توان مالی بیشتر بود؛ امری که با توجه به منابع مالی محدود و هزینه های بالای کشور امکان پذیر نبود، به ویژه این که گسترش جنگ به خلیج فارس تنهاترین و اصلی ترین منبع درآمد ایران (نفت) را تهدید می کرد. در حوزه انسانی هم مسئولان کوشیدند تا با راه اندازی تبلیغات گسترده، انگیزه مضاعفی را برای جنگ با دشمن اصلی (امریکا) پدیدآورند. در این راستا، کاروان اعزام به جبهه با نام کاروان راهیان خلیج فارس طراحی و اجرا شد، اما با توجه به منابع موجود، تعداد نیروهای داوطلب مردمی برای اعزام به جبهه ها در سال 1366 نسبت به سال های قبل کم تر بود.(24) در نتیجه، فرماندهان جنگ کوشیدند تا با جذب نیروی مشمول و اجباری کردن حضور شش ماهه دانشجویان و کارمندان در جنگ، نیروی مورد نیاز یگان ها را تأمین کنند، اما باید یادآور شد که در بهترین شرایط نیز، تعداد افراد نیروهای مسلح ایران از عراق کم تر بود.

بین المللی شدن جنگ در خلیج فارس بر توان نظامی ایران تأثیری منفی داشت. گشوده شدن جبهه جدید آن هم نه با یک کشور متجانس، بلکه با یک ابرقدرت و متحدان آن که توان نظامی به مراتب بیشتری داشتند، تعادل موجود را بر هم زد.

سقوط فاو در اواخر فروردین ماه 1367 آغاز مرحله ای است که می توان آن را بر هم خوردن توازن و برتری عراق نامید. در این مرحله، تجزیه توان ایران در دو جبهه نتایج زیانباری را در پی داشت و بدین ترتیب، دخالت نظامی قدرت های بزرگ در حمایت از عراق آثار خود را نشان داد. عراق همواره پس از عملیات والفجر 8 در تلاش برای باز پس گیری فاو بود و آن را در استراتژی دفاع متحرک به طور ناموفق اجرا کرد. در دوره زمانی عملیات کربلای 5، عراق همچنان به فکر باز پس گیری آن بود، اما به دلیل از دست دادن نیروی آماده خود، نتوانست آن را عملی کند. بر خلاف آن در والفجر 10 به دلیل کم اهمیت بودن جبهه شمالی یگان های اصلی خود را به منطقه عملیاتی منتقل نکرد و در برابر آزادی حلبچه، به جای آوردن یگان های کیفی خود از سلاح های شیمیایی بهره گرفت و تلاش هایش را صرفاً به کسب توان بیشتر و شرایط مساعدتر برای تهاجم اساسی معطوف کرد.(25) در این میان، به دلیل درگیری روزافزون ایران و امریکا در خلیج فارس چشم انداز امیدوار کننده ای برای عراق فراهم شد و در نتیجه، این کشور توانست با کاربرد انبوه تجهیزات زرهی، آتش توپخانه و بمباران های شیمیایی شبه جزیره فاو را که طی حدود سه ماه جنگ تصرف و تثبیت شده بود، در دو روز باز پس گیرد. هر چند در آغاز، موضوع غافلگیری مورد توجه فرماندهان جنگ بود، اما تحرکات بعدی عراق نشان داد که این رژیم با اتکا به حمایت های گسترده قدرت های اصلی بلوک شرق و غرب و کشورهای عرب منطقه به یک برتری استراتژیک در رزم زمینی دست یافته است. طی مدت سه ماه، دستاوردهای چندین سال جنگ و عملیات از دست رفت و علی رغم آمادگی نیروهای ایران در شلمچه و جزایر مجنون، عراق با سهولت و سرعت پیشروی کرد. این پیشروی حتی در برخی از مناطق بیشتر از آغاز جنگ بود. البته، در برخی از مناطق مانند ماووت و حلبچه نیز، نیروهای ایرانی با ابتکار عمل عقب نشینی کردند تا از نیروها و امکانات آنها برای دفاع از جبهه های جنوب استفاده شود، اما توان نظامی افزایش یافته عراق با سقوط فاو روحیه نیروهای این کشور را تقویت و موانع روانی را برای انجام تهاجمات گسترده تر برطرف کرد و بدین ترتیب، ابتکار عمل به دست عراق افتاد و رزمندگان ایران که تجربه چندانی در دفاع نداشتند و موانع لازم را در محورها طراحی نکرده بودند، در وضعیت بسیار شکننده ای قرار گرفتند. حملات مداوم و پر قدرت با استفاده از سلاح های شیمیایی انجام می گرفت. پس از سقوط منطقه شلمچه، نیروهای سپاه سعی کردند با اجرای عملیات بیت المقدس 7 آمادگی دشمن را برای هجوم به جزایر مجنون از بین ببرند و ابتکار عمل را به اردوی خودی برگردانند، اما پس از سه روز مقاومت، ناگزیر، عقب نشینی کردند و عراق با استفاده گسترده از سلاح شیمیایی به جزایر مجنون و منطقه جفیر هجوم برد و مناطق آزاد شده در عملیات ها'>عملیات های خیبر و بدر را اشغال کرد. وضعیت جبهه ها به گونه ای بود که عراق به پس از جنگ و مبادله اسرا اندیشید و بر این اساس، عملیاتی را برای گرفتن اسیر طراحی و در 21/4/67 با حمله به منطقه عین خوش در جنوب دهلران آن را اجرا کرد و(26) بدین ترتیب، در جبهه ها به برتری درخور توجهی دست یافت که تا انجام عملیات مرصاد هم چنان ادامه داشت.

اثرات بین المللی شدن جنگ همانند جبهه های زمینی با عراق در جبهه خلیج فارس هم نمایان بود و به مرور زمان، بر شدت آن افزوده شد. در اوایل سال 1366، امریکا به دعوت کویت برای اسکورت نفتکش هایش در قبال حملات ایران پاسخ مثبت داد و نخستین نفتکش آن اول مرداد در تنگه هرمز به سوی بنادر کویت اسکورت شد، اما در بین راه، با مین برخورد کرد و بدین ترتیب، رویارویی ایران و امریکا به بعد نظامی کشیده شد. در ادامه، هر دو طرف بر توان و تجهیزات خود برای مقابله با اقدامات دیگری افزودند و طی یک سال، بیش از دوازده بار با یکدیگر درگیر شدند. نخستین درگیری در دوم مرداد 1366 روی داد که هر دو به سهولت از آن رد شدند، اما با حمله امریکا به کشتی ایران اجر در 30 شهریور، دور نخست اقدامات متقابل ایران و امریکا آغاز شد، به طوری که طی یک ماه، شش بار به اهداف یکدیگر حمله کردند. دور دوم از 25 فروردین ماه سال 1367 تا پایان ماه همزمان با حمله عراق به فاو، درگیری دو طرف ادامه یافت و بعد از آن، آرامشی نسبی برقرار شد تا این که مجدداً افزایش حملات عراق به کشتی ها و فشارهای روانی ناشی از شکست های جدید ایران در جبهه های زمینی موجب شد تا نیروی دریایی سپاه حمله علیه کشتی ها را تشدید و با تمام توان به اعمال سیاست مقابله به مثل بپردازد. در فروردین ماه سال 1367 تعداد حملات ایران به چهارده مورد افزایش یافت و امریکا با سه مورد حمله به کشتی های جنگی ایران بیشترین تعداد حملات خود را در مدت حضورش در خلیج فارس داشت و در تیرماه، برخلاف درگیری ها و حملات قبلی، نه تنها از خود خویشتن داری نشان نداد، بلکه به نظر می رسد با حمله به هواپیمای مسافربری ایران پیام نمادینی را مبنی بر پایان دادن به جنگ برای مسئولان جمهوری اسلامی ارسال کرد.



قطع نامه 598: راه حلی برای خروج از بن بست

قطع نامه 598 پس از چندین ماه رایزنی فشرده بین نمایندگان اعضای شورای امنیت در 29 تیر ماه 1366 به اتفاق آراء در قالب فصل هفتم منشور سازمان ملل که مصوبات آن لازم الاجراست، به تصویب رسید. تفاوت اساسی این قطع نامه با قطع نامه های قبلی شورا، بجز الزام آور بودنش، به مفاد آن نیز برمی گردد. در این قطع نامه، سعی شد با هر دو طرف جنگ مشورت و دیدگاه های ایران نیز در آن مدنظر قرار گیرد. با اعتماد جمهوری اسلامی ایران به دبیرکل سازمان ملل، آلمان و ایتالیا، اعضای غیردائمی، اما پر قدرت شورا، زمینه برای برقراری ارتباط فراهم شد و تا حدی منافع و خواسته های ایران در قطع نامه در نظر گرفته شد. همه اعضای شورای امنیت و قدرت های مؤثر نظام بین الملل از این قطع نامه حمایت کردند. در نتیجه، عدم پذیرش آن برای هر یک از دو طرف هزینه سنگین رویارویی با سازمان ملل، قدرت های بزرگ و به طور کلی، افکار عمومی جهان را در پی داشت. به عبارت دیگر، قطع نامه 598 ضمن رعایت حداقل خواسته های طرف ایرانی، به روشنی هزینه سنگین مخالفت با آن را هم در مفاد و هم در مراحل تصویب و اعلان نشان داد.

در شرایطی که دستاوردهای چندین سال عملیات طی چند ماه از دست رفته بود و تحولات جنگ بین ایران با عراق و امریکا به ضرر این کشور بود و روند آن، آینده به مراتب وحشتناک تری را نشان می داد، گزینه های اقدام برای جمهوری اسلامی ایران در عرصه نظامی تقریباً به پایان رسیده بود. بن بست در جنوب، دستاورد ناچیز اقدام در شمال، ضعف توان تجهیزاتی و عدم تقارن توان نظامی تهران و واشنگتن در خلیج فارس، عملاً امکان حرکت موفق نظامی را از مسئولان سیاسی و نظامی ایران گرفته و روند تحولات، روز به روز به ضرر ایران پیش می رفت. در چنین وضعیتی، جمهوری اسلامی ناگزیر فاز مدیریت بحران را از حوزه نظامی به حوزه سیاسی تغییر داد؛ جایی که هزینه ها به مراتب کم تر و شرایط مناسب تر بود. انتخاب گزینه فاز سیاسی مدیریت بحران افزون بر کاهش هزینه های نظامی، دستاوردهای کوتاه مدت سیاسی و دیپلماتیک در عرصه جهانی، امیدواری در داخل را نیز به همراه داشت و سبب شد تا مردم برای انتخاب هدفمند و قابل درکی با امیدواری و انگیزه بیشتر به دفاع از کشور و تمامیت ارضی آن برخیزند. به نظر می رسد قطع نامه 598 راه حل آبرومندانه و قابل قبولی برای هر دو طرف در راستای خروج از بن بست جنگ بود که در زمان برتری نظامی ایران ، برای نجات عراق به تصویب رسید و با تمهیدات و فشارهای همه جانبه نظامی، سیاسی و اقتصادی شرایط به گونه ای دگرگون شد که ایران آن را برای نجات از وضعیت بدتر پذیرفت و خواسته های قبلی خود را تعدیل کرد.





جمع بندی و نتیجه گیری

بررسی روند پایان جنگ ایران و عراق نشان می دهد که جنگ های مدرن به علت چند بعدی بودنشان و درگیر کردن تمام ابعاد دولت های ملی، با شکست در یک بعد پایان نمی پذیرد. در بعد نظامی، روند پایانی جنگ به شکل بن بست، تغییر استراتژی و حوزه عمل، تشدید حملات، دستاورد ناچیز با هزینه بالا، افق تیره تر، راه حل قابل قبول و آتش بس بود، اما پایان جنگ های مدرن با شکست محدود نظامی میسر نیست. این نوع جنگ ها زمانی به پایان می رسندکه دشمن در تمام ابعاد سیاسی، نظامی و اقتصادی توانایی خود را از دست بدهد و هزینه های ادامه نبرد برای آن سنگین و تحمل ناپذیر باشد. شکست نظامی به شکل محدود و حتی نسبتاً گسترده، کم تر به تسلیم دشمن منجر می شود، به ویژه اگر طرف مغلوب از حمایت قدرت های بزرگ نیز برخوردار و شکست آن با منافع حیاتی این قدرت ها گره خورده باشد؛ زیرا، در این وضعیت، قدرت های بزرگ با تمام توان وارد ماجرا می شوند و به هر نحو ممکن، از شکست آن جلوگیری می کنند. در ساختار نظام دو قطبی منعطف، هماهنگی دو ابرقدرت برای پایان دادن به جنگ به مراتب از نظام دو قطبی متصلب راحت تر است، به ویژه اگر طرف پیروز با منافع و ارزش های هر دو ابرقدرت ناسازگار باشد، توافق آنها درباره وضع موجود به مراتب از سازش آنها نسبت به وضعیت بعد از تحول آسان تر است؛ بنابراین، قدرت های بزرگ در نظام دو قطبی و چند قطبی ترجیح می دهند هیچ کشوری وضع موجود را بر هم نزند.

جنگ ها زمانی پایان می یابند که با آزمایش راه های مختلف پیروزی، امید به پیروزی از بین برود، در این وضعیت، اگر بین دو طرف تعادل نسبی قدرت وجود داشته و در عین حال، چشم انداز آینده برای آنها خطرناک باشد، امید پایان یافتن جنگ بیشتر است. بدون امید به پیروزی، مردم روحیه خود را از دست خواهند داد و رزمندگان توانی برای جنگیدن نخواهند داشت. بی تردید، امید به پیروزی شرط اساسی آغاز و تداوم جنگ است. امید به پیروزی در اوایل جنگ می تواند به شکل آرمانی و خیالی هم باشد، اما در اواخر جنگ، ایجاد باور به پیروزی بدون وجود زمینه های عینی و ملموس بسیار مشکل تر است. در آغاز جنگ، باورها به مراتب سهل تر از پایان آن پدید می آیند، به ویژه اگر شکست ها آشکار شود و یا تفاوت در توان نظامی، اقتصادی با دشمن بسیار فاحش باشد. این موضوع در کشورهایی که جنگ به جای ارتش حرفه ای بر شور و بسیج مردمی استوار است، محسوس تر و تعیین کننده تر می باشد.

اتحاد و ائتلاف بین المللی یکی از منابع اساسی قدرت در جنگ است. از یک سو شرکت کشور در اتحادها موجب دسترسی آسان تر به منابع قدرت و افزایش حمایت ها و کمک های مالی و نظامی می شود و از سوی دیگر کشور رقیب از کمک ها و حمایت آنها محروم و قدرت آن را تضعیف می کند. با گسترش چهره چهارم قدرت و اهمیت یافتن افکار عمومی و سازمان های بین المللی، ائتلاف ها به یکی از شرایط موفقیت در بحران های بین المللی تبدیل شده است. جنگ ایران و عراق نشان داد که بین موقعیت بین المللی و شکست و پیروزی، رابطه مستقیم و مؤثری وجود دارد. بدون توجه به مواضع و عملکرد کشورهای دیگر و اتحاد و ائتلاف ها نمی توان در جنگ به پیروزی نهایی دست یافت. بسیج افکار عمومی و مواضع کشورها علیه جنگ می تواند اثر تعیین کننده ای در پایان آن داشته باشد، به ویژه اگر مداخله با رعایت حداقل حقوق دو طرف انجام شود و در صورت عدم توجه به آن علائم روشنی از وضعیت بدتر بروز دهد.

بدین ترتیب، می توان نتیجه گرفت که احتمال پایان جنگ های مدرن زمانی بیشتر است که طرف های جنگ از هر نظر توان نظامی و اقتصادی خود را از دست بدهند و در سطح ملی، با عدم استقبال مردم از جنگ و در سطح جهانی با مخالفت کشورهای مؤثر روبه رو شوند و افق بدتری برای هر دوی آنها در صورت تداوم جنگ وجود داشته باشد.



نمودار شماره 3: روند پایان جنگ ایران و عراق

نمودار





پاورقی ها:

1- کارشناس ارشد روابط بین الملل، محقق و نویسنده مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ

1- rehcerB leahciM

2- Michael Brecher





یادداشت ها:

1. Berenice A.Carroll. "War Termination and Confilict Theory: Velue Permises, Theories and Policies" in W.T.R. Fox (ed). How Wars End The Annals 392. (NOV, 1970) P.14-29.

2.See. Wright Quincy. "Escalation of Inrternational Confilicts". Journol of Confilict Resolution. Non . IX .VOL.4.(1965).

3. Micheel Brecher. Crises in World Politics. Nowyork: Pergamon Press, 1993, p.26-37.

4. Ibid.P.42-22.

5. See, Ibid.P.46.

6. ر.ک.به: حسین اردستانی؛ تنبیه متجاوز؛ تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379، صص 33-34.

7. برای نمونه در نیروی هوایی هواپیماهای ره گیر عراق 54 برابر، جنگنده ها 5/2 برابر، بمب افکن ها 22 برابر و موشک زمین به هوای عراق پنج برابر ایران و در نیروی زمینی تعداد لشکرهای عراق 8/2 برابر، تانک هفت برابر، واحد آتشبار 5/3 برابر ایران بود. برای مطالعه بیشتر ر.ک.به:

یحیی فوزی و علیرضا لطف الله زادگان؛ در تدارک عملیات سرنوشت ساز. روزشمار جنگ ایران و عراق؛ جلد 43، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1378، ص 696.

8. ر.ک.به: مقدمه همان. صص 17-18.

9. اردستانی؛ پیشین؛ ص 185.

10. سند 682. مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ؛ استراتژی دفاع متحرک عراق؛ بهار1367، ص 10.

11. Antony H.Cordesman and Abraham R.Wagner. The Lossons of modern War. VOL. II: The Iran-Iraq War. London: Westview press. 1990. P.246.

12. محسن رشید و دیگران؛ اطلس جنگ ایران و عراق؛ تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1379، ص 77.

13. رشید؛ پیشین؛ ص 77.

14. در این عملیات، در مجموع 24 یگان سپاه شامل 000/30 پاسدار، 65000 سرباز و 000/120 بسیجی (جمعاً 000/000/215 تن) شرکت داشتند. در این عملیات سپاه 220 گردان نیرو به کار گرفت که هر کدام بین 850 تا 1000 نفر استعداد داشتند. ضایعات انسانی این عملیات 64479 تن مشت-مل بر 7651 شهید، 53299 مجروح و 3529 مفقود بود. (ر.ک.به: اردستانی؛ پیشین؛ ص 286) ضایعات عراق به مراتب سنگین تر بود. در این عملیات عراق حدود 000/90 تن کشته و مجروح داشت و 2385 تن به اسارت نیروهای ایران در آمدند (ر.ک.به: رشید، پیشین؛ ص 77).

15. محسن رشید، گزارش کوتاه، تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، چاپ دوم ،1380، ص 69

16. اردستانی؛ پیشین؛ صص 315-316 به نقل از نوار شماره 726747، سند مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 5/8/1366.

17. ر.ک.به: سند 606 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ؛ نگاهی گذرا به سیر جنگ های نامنظم در طول جنگ هشت ساله؛ 8/5/1369.

18. اردستانی؛ پیشین؛ ص 303.

19. موسی کاظمی؛<تحلیل آماری جنگ شهرها، نگاهی از آغاز تا پایان>؛ در مجید مختاری (به اهتمام) چند مسئله راهبردی (مجموعه مقالات)؛ تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ. 1380. ص 158.

20. Cordesman OP.Cit.p.293.

21. Ibid .p.294

22. ر.ک.به: محمود یزدان فام؛ <سیمای خلیج فارس در واپسین سال جنگ ایران ایران و عراق>. ماهنامه نگاه. شماره 15 و 16 شهریور و مهر 1380صص 102- 89.

23. روزنامه اطلاعات؛ 29/2/1366، ص آخر.

24. ر.ک.به: محمود یزدان فام؛ اسکورت نفتکش ها ،جلد 50 روزشمار جنگ ایران و عراق؛ تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، 1378.

25. سند 687 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ؛ "گزارش از مقاطع پایانی 8 سال جنگ؛ شهریور 1369. ص 30.

26. رشید؛ پیشین؛ صص 109- 108.

برچسب ها :

نام*
ایمیل*
نظر*


© 1397 کلیه حقوق محفوظ است | طراحی وب سایت
x - »